درباره وبلاگ به نام خدا هستم، از بچگی بزرگ شدم، تو بیمارستان به دنیا اومدم، صادره از شهرمون، همونجا بزرگ شدم، چند سال سن دارم، بابام مرد بود، تو دوران کودکیم بچه بودم، با رفیقام دوست شده بودم، به دوست داشتن علاقه دارم، قصد ازدواج نه دارم، بعضی شبها که می خوابم خواب می بینم، تو خونمون زندگی می کنیم، تا حالا نمردم آرشيو وبلاگ نارنجك خنده دانشجوی عزیز
وقتی که شما سر کلاس اس ام اس میفرستی من کاملا متوجه میشم. چون هیچ احمقی به خشتک خودش زل نمیزنه در حالی که لبخند روی لباشه ! دوستدارت استاد! . . . . یه بار هم رفتم دست کشیدم رو آفتابه ازش یه غول اومد بیرون بهم گفت آرزو کن ! گفتم یه خونه میخوام
گفت خب من اگه خونه داشتم تو آفتابه میخوابیدم !؟
خیلی منطقی بود لامصب …. . . . . . عاغا این چه وضعشه با این لباسای وارداتی !؟ به جون خودم یه شلوار خریدم که گوشی glx به زور تو جیبش جا میشه ! حالا خدارو شکر گوشیم آیفون یا اپل نیست وگرنه باید همیشه تو دستم باشه !!! حساب کنید که دیگه عجب شلوار بدیه … . . . . . . تو فکرم یه نمایشگاه بزنم و نقاشی هایی که موقع درس خوندن واسه کنکور کشیدم رو به نمایش بزارم !
نظرات شما عزیزان:
|
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
تبادل لینک هوشمند |
||